بازآفرینی مدل کسبوکار یکی از ابزارهای قدرتمند برای کسبوکارهایی است که به دنبال نوآوری و انطباق با تغییرات سریع بازار هستند. بازآفرینی مدل کسبوکار به معنای تغییر یا بهبود بخشهای مختلف مدل کسبوکار فعلی برای دستیابی به ارزشهای بیشتر و افزایش سودآوری است. در این مقاله، مراحل و استراتژیهای بازآفرینی مدل کسبوکار را بررسی خواهیم کرد تا به شما کمک کند بهطور موثر به تحول در کسبوکار خود بپردازید.
1. آشنایی با مفهوم بازآفرینی مدل کسبوکار
- تعریف بازآفرینی مدل کسبوکار: بازآفرینی مدل کسبوکار به معنی اصلاح و نوسازی بخشهای مختلف یک مدل کسبوکار فعلی است. این تغییرات میتوانند شامل ایجاد تغییرات در ارزش پیشنهادی، نحوه ارتباط با مشتریان، بهینهسازی هزینهها، یا حتی تغییر کانالهای توزیع باشند.
- تفاوت بازآفرینی و بهبود تدریجی: بازآفرینی معمولاً به تغییرات گسترده و بنیادین در مدل کسبوکار اشاره دارد، در حالی که بهبود تدریجی به تغییرات جزئی و کوچکتر در مدل فعلی کسبوکار محدود میشود.
برای آشنایی با طراحی مدل کسب و کار از این مطلب دیدن نمایید.
2. دلایل و نیازهای بازآفرینی مدل کسبوکار
- تغییرات بازار و تکنولوژی: بازار و فناوری به سرعت در حال تغییر هستند. شرکتهایی که قادر به تطبیق با این تغییرات نیستند، ممکن است از رقبا عقب بیفتند.
- ورود رقبا و تغییر در نیازهای مشتری: ظهور رقبای جدید و تغییر نیازهای مشتریان میتواند به کسبوکارها فشار بیاورد تا مدل خود را بازنگری کنند.
- نوآوری و تمایز: بازآفرینی مدل کسبوکار میتواند فرصتهای جدیدی برای نوآوری و تمایز فراهم کند، که میتواند منجر به افزایش سودآوری و موفقیت بلندمدت شود.
3. عناصر اصلی یک مدل کسبوکار و نحوه بازآفرینی آنها
ارزش پیشنهادی: بازآفرینی ارزش پیشنهادی میتواند شامل ایجاد محصولات یا خدمات جدید، یا بهبود راههای موجود برای ارائه ارزش به مشتریان باشد.
- مثال: اگر یک شرکت محصولات خانگی تولید میکند، میتواند با ارائه محصولات سازگار با محیط زیست، به یک بازار جدید دست یابد.
تقسیمبندی مشتریان و بازار هدف: بازآفرینی مدل مشتریان میتواند به معنای تغییر گروههای هدف مشتریان باشد.
- مثال: شرکتی که به مشتریان خاصی خدمات میدهد میتواند با بازآفرینی مدل خود، به بازارهای جدید یا بخشهای کمتر شناخته شده نیز دسترسی پیدا کند.
کانالهای توزیع و ارتباط با مشتری: بررسی کانالهای توزیع موجود و بهینهسازی آنها، یا ایجاد کانالهای جدید برای افزایش دسترسی به مشتریان.
- مثال: اضافه کردن کانالهای فروش آنلاین به مدل کسبوکار سنتی.
ساختار هزینه و منابع کلیدی: بازآفرینی ساختار هزینه به منظور کاهش هزینهها و بهینهسازی منابع کلیدی.
- مثال: استفاده از منابع فناوری بهجای نیروی انسانی پرهزینه برای انجام وظایف روتین.
برای آشنایی با بوم ارزش پیشنهادی از این مطلب دیدن نمایید.
4. مراحل عملیاتی بازآفرینی مدل کسبوکار
- تحلیل وضعیت فعلی: اولین گام، تحلیل وضعیت فعلی مدل کسبوکار، شناسایی نقاط ضعف و فرصتهای بهبود است.
- تعریف اهداف و چشمانداز جدید: مشخص کردن اهداف و چشمانداز جدید که بازآفرینی به دنبال دستیابی به آن است.
- نکته: اهداف باید شفاف و قابل اندازهگیری باشند.
- طراحی و بازآفرینی اجزا: تغییر و بازنگری اجزای مدل کسبوکار بهگونهای که با اهداف جدید همخوانی داشته باشند.
- آزمایش و اجرای نمونهای: قبل از اجرای کامل بازآفرینی، آزمایش یک نمونه یا مدل کوچکتر میتواند به شناسایی چالشها و مشکلات احتمالی کمک کند.
- اجرای کامل و بهبود مستمر: پس از اطمینان از کارآیی مدل جدید، میتوان بهصورت کامل آن را پیادهسازی کرد. در عین حال، بهبود مستمر بخش مهمی از موفقیت طولانیمدت بازآفرینی است.
5. استراتژیهای موفق در بازآفرینی مدل کسبوکار
- نوآوری متمرکز بر مشتری: مشتری باید در مرکز همهی تغییرات قرار گیرد و همهی اجزا باید به گونهای بازآفرینی شوند که تجربه و ارزش بهتری به مشتری ارائه دهند.
- استفاده از فناوریهای نوین: فناوری بهعنوان یک ابزار مهم میتواند به بهبود فرآیندها و ارائه خدمات بهتر کمک کند.
- مثال: استفاده از هوش مصنوعی برای ارائه خدمات سفارشی و بهینه به مشتریان.
- مشارکت و همکاری استراتژیک: همکاری با شرکتهای دیگر میتواند منابع جدید و فرصتهای نوآورانهای را به کسبوکار اضافه کند.
- مثال: مشارکت با یک شرکت فناوری برای توسعه یک پلتفرم آنلاین برای مشتریان.
برای آشنایی با بوم مدل کسب و کار از این مطلب دیدن نمایید.
6. چالشها و ریسکهای بازآفرینی مدل کسبوکار
- مقاومت در برابر تغییرات: یکی از چالشهای اصلی بازآفرینی مدل کسبوکار، مقاومت کارکنان و مدیران در برابر تغییرات است. برای موفقیت، ایجاد فرهنگ سازمانی پذیرای تغییر ضروری است.
- ریسکهای مالی و سرمایهگذاری: تغییرات بزرگ در مدل کسبوکار ممکن است نیازمند سرمایهگذاری زیادی باشد و ریسکهای مالی بهدنبال داشته باشد. ارزیابی دقیق مالی و تهیه برنامهای برای مدیریت ریسک اهمیت دارد.
- نیاز به زمان و منابع زیاد: بازآفرینی مدل کسبوکار به منابع و زمان کافی نیاز دارد و ممکن است موجب کند شدن سایر عملیات سازمان شود.
7. مطالعات موردی: نمونههای موفق و شکستخورده از بازآفرینی مدل کسبوکار
- نمونههای موفق: بررسی شرکتهایی که با بازآفرینی مدل کسبوکار خود به موفقیتهای بزرگ دست یافتهاند، مانند نتفلیکس که از یک سرویس اجاره دیویدی به سرویس استریمینگ و تولید محتوا تغییر کرد.
- نمونههای شکستخورده: بررسی شرکتهایی که در بازآفرینی مدل کسبوکار خود دچار شکست شدهاند، مانند نوکیا که بهخوبی نتوانست خود را با تغییرات تکنولوژی تطبیق دهد.
برای آشنایی با نوشتن business plan از این مطلب دیدن نمایید.
بازآفرینی مدل کسبوکار ابزاری قدرتمند است که میتواند به شرکتها کمک کند تا در مواجهه با تغییرات بازار و نیازهای مشتریان، جایگاه خود را حفظ کنند. اگرچه بازآفرینی مدل کسبوکار چالشها و ریسکهای خود را دارد، اما با برنامهریزی دقیق، تحلیل مناسب و تمرکز بر نیازهای مشتریان میتوان به موفقیت دست یافت.
در سال ۲۰۰۳، شرکت اپل از طریق آیتونز استور (iTunes) آی پاد (iPod) را معرفی کرد که دنیای سرگرمیهای سیار را متحول کرد و بازار جدیدی بوجود آورد و باعث تحول در شرکت شد. تنها در عرض سه سال ترکیب آیپاد/ آیتونز قریب به ۱۰ میلیارد دلار یعنی در حدود ۵۰ درصد درآمد اپل را به همراه داشت. ارزش جاری بازار اپل در اوایل سال ۲۰۰۳ که حدود ۱ میلیارد دلار بود تا اواخر سال ۲۰۰۷ به ۱۵۰ میلیارد دلار رسید.
ممکن است داستان این موفقیت را همه شنیده باشند اما آنچه کمتر شنیده شده است این است که اپل اولین شرکتی نبوده است که موزیک پلیرهای دیجیتال را روانه بازار کرده است. شرکتی به نام دایموند مولتی مدیا (Diamond Multimedia) در سال ۱۹۹۸، ریو (Rio) را وارد بازار کرد. شرکت دیگری به نام بِست دیتا (Bestdata) کابو ۶۴ (Cabo64) را در سال ۲۰۰۰وارد بازار کرد. هر دو محصول سیار و شیک بودند و کارکرد آنها خوب بود. بنابراین چرا آی پاد نسبت به ریو و کابو موفقتر بود؟
اپل چیزی فراتر و زیرکانهتر از استفاده از فناوری و بسته بندی آن در طرحی زیبا انجام داد. این شرکت از یک فناوری خوب در بستر یک مدل کسب و کار عالی استفاده کرد. نوآوری واقعی و درست اپل تسهیل بخشیدن به دانلود موسیقی دیجیتال بود. برای انجام اینکار،شرکت یک مدل کسب و کار خلاقانه ساخت که در آن سخت افزار، نرم افزار و خدمات در هم ترکیب میشد. این رویکرد دقیقا عکس مدل کسب و کار تیغ و تیغه شرکت ژیلت بود. در واقع اپل حاشیه سود پایین آیتونز(تیغ) را تبدیل به حاشیه سود بالای آیپاد (تیغه) کرد. این مدل به تعریف ارزش به شیوهای نو میپرداخت و تغییر سرنوشت سازی برای سهولت بخشیدن به کار مشتری ایجاد کرد.
نوآوریها برای بازآفرینی مدل کسب و کار باعث تحول کل صنایع شد و باعث توزیع مجدد میلیاردها دلار ارزش شد. شرکتهای خردهفروشی همانند وال-مارت (Wal-Mart) و تارگت (Target) که محصولاتشان را با تخفیف عرضه میکردند و با مدلهای کسب و کار پیشرو وارد بازار شدند تا ۷۵ درصد ارزش کل بخش خردهفروشی را به خود اختصاص دهند. شرکتهای هواپیمایی ارزان قیمت آمریکا به ۵۵ درصد ارزش بازار همه متصدیان حمل و نقل دست یافتند. ۱۱ شرکت از میان ۲۷ شرکتی که در ۲۵ سال اخیر قرن تاسیس شدهاند در ده سال اخیر بخاطر نوآوری مدل کسب و کار در لیست فورچن ۵۰۰ قرار گرفتند.
داستانهای نوآوری مدل کسب و کار از شرکتهای معتبری همانند اپل انگشت شمارند. تحلیلی از نوآوریهای اصلی در شرکتهای موجود در دهه اخیر نشان میدهد که تعداد اندکی از آنها به مدل کسب و کار مرتبط بودهاند. در بررسی اخیر که توسط مجمع مدیریت آمریکا صورت گرفته است مشخص شد که بیشتر از ۱۰ درصد از سرمایه گذاری های نوآوری در شرکتهای جهانی بر توسعه مدلهای کسب و کار جدید تمرکز نداشتهاند.
امروزه همه جا صحبت از نوآوری است. در بررسی که در سال ۲۰۰۵ توسط واحد اطلاعات اکونومیست انجام گرفت گزارش شد که بیشتر از ۵۰ درصد از مدیران اجرایی معتقدند که برای موفقیت کسب و کار نوآوری مدل کسب و کار بیشتر از نوآوری محصول یا خدمات اهمیت دارد. در بررسی که کمپانی IBMدر سال ۲۰۰۸ از مدیران اجرایی شرکتها انجام داد نتایج مشابهای به دست آمد. تقریبا همه مدیران اجرایی نیاز به تنظیم مدلهای کسب و کارشان را گزارش دادند؛ بیشتر از دوسوم آنها بیان کردند که تغییرات گستردهای باید صورت گیرد. در این شرایط سخت اقتصادی، برخی مدیران اجرایی به دنبال نوآوری مدل کسب و کار برای ایجاد تغییرات پایدار در چشمانداز بازارشان هستند.
از این رو، مدیران ارشد شرکتهای متصدی با سوال ناامید کنندهای مواجه میشوند: چرا مدیریتِ رشد تازهای که نوآوری مدل کسب و کار به همراه دارد دشوار است؟ در این بررسی دو مسئله مطرح میشود. اولین مسئله عدم وجود یک تعریف است: تحقیقات رسمی اندکی در خصوص دینامیکها و فرآیندهای توسعه مدل کسب و کار انجام گرفته است. دوم اینکه، شرکتهای معدودی قادر به درک درست مدل کسب و کار موجودشان ( فرضیه پشت توسعه مدل کسب و کار، وابستگیهای آن و نقاط قوت و محدودیتهای آن) هستند. بنابراین، نمیدانند چه وقت میتوانند کسب و کار اصلیشان را رونق دهند و چه وقت کسب موفقیت نیازمند یک مدل کسب و کار جدید است.